کوله بارم شعر و اما دل، پر از حسرت شده
بی تو دنیایم شبیه دخمه ی مِحنت شده
مردمانش غرق در رنگ و ریا در هر لباس
در میان این خلایق عاشقی خِفت شده
زنده زنده می سپارندت به قبر بی کسی
بی مرامی بین این نامردمان عادت شده
دوستت دارم شده تکرار طوطی وار عشق
هرزگی در عاشقی بالاتر از عفت شده
هر که دارد ادعای عاشقی افسانه است
قصه ای که آخرش تنهایی و غربت شده. :)
درباره این سایت